جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
ایستاده ست به تفسیر قیامت زینب
آن سوی واقعه پیداست بیا تا برویم
خاک در خون خدا می شکفد می بالد
آسمان غرق تماشاست بیا تا برویم
تیغ در معرکه می افتد و بر می خیزد
رقص شمشیر چه زیباست ! بیا تا برویم
از سراشیبی تردید اگر برگردیم
عرش زیر قدم ماست بیا تا برویم
دست عباس به خون خواهی آب امده است
آتش معرکه برپاست بیا تا برویم
زره از موج بپوشیم و ردا از طوفان
راه ما از دل دریا ست بیاتا برویم
کاش ای کاش ! که دنیای عطش می فهمید
آب مهریه ی زهراست بیا تا برویم
چیزی از راه نمانده ست چرا برگردیم؟
آخر راه همین جاست بیا تا برویم
فرصتی باشد اگر باز در این آمد و رفت
تا همین امشب و فرداست بیا تا برویم
شاعر:ابوالقاسم حسینجانی
موضوع مطلب :